شروع دوباره
بسم الله الرحمن الرحیم
ن و القلم و ما یسطرون .....
بعد از مدتها که هر کاری می کردم دستم به نوشتن نمی رفت می خوام دوباره با ذهنی شلوغ و پر هیاهو که نمی دونم باید از کجا بگم و چی بنویسم شروع کنم ....
از خاطرات اربعین کربلا ..... از دل تنگی حرم موسی الرضا (ع) ..... از اوضاع و احوال برادری هامون ...... از سیاست یا از .......................
ولی یادمه آخرین باری که نوشتم 31 خرداد امسال بود " سالروز شهادت دکتر مصطفی چمران " خیلی دلم برای مناجات تنگ شده ...
ترجیح می دم از زبون آقا مصطفی بگم :
خدایا ؛
” هر گاه دلم رفت تا محبت کسی را به دل بگیرد، تو او را خراب کردی، خدایا، به هر که و به هرچه دل بستم، تو دلم را شکستی، عشق هر کسی را که به دل گرفتم، تو قرار از من گرفتی، هر کجا خواستم دل مضطرب و دردمندم را آرامش دهم، در سایه امیدی، و به خاطر آرزویی، برای دلم امنیتی به وجود آورم، تو یکباره همه را برهم زدی، و در طوفان های وحشتزای حوادث رهایم کردی، تا هیچ آرزویی در دل نپرورم و هیچ خیری نداشته باشم و هیچ وقت آرامش و امنیتی در دل خود احساس نکنم… تو این چنین کردی تا به غیر از تو محبوبی نگیرم و به جز تو آرزویی نداشته باشم، و جز تو به چیزی یا به کسی امید نبندم، و جز در سایه توکل به تو، آرامش و امنیت احساس نکنم… خدایا ترا بر همه این نعمتها شکر می کنم.”
خدایا توانی بده بنویسم آنچه در سر دارم ....
یا غریب (ع)
- ۹۲/۱۱/۱۵
سلام داداش
ظاهرا هنوزم دستت به نوشتن نمی ره ...